بخیه!!!

دیروز در طی یک عمل بسیار ساده و تکراری باز کردن در یک قوطی کنسرو سر کار، دستم رو بریدم. یا اگر بخوام دقیق تر بگم روی انگشت وسطی دست راستم رو بریدم! اون موقع به نظرم چیز مهمی نبود و در نتیجه رفتم و زخم رو شستم و ضدعفونی کردم و بستمش و بعد ۲ تا دستکش دستم کردم و به کارم ادامه دادم. ولی بعد که برگشتم خونه و صنم زخم رو دید گفت که حتما باید برم و بخیه بزنم!

خلاصه من و صنم ساعت ۱۰:۲۰ شب رسیدیم بیمارستان تا یه زخم ۱ سانتی متری رو انگشتم رو بخیه بزنیم و چشمتون روز بد نبینه تا ساعت ۱:۳۰ بعد از نصف شب ما اونجا بودیم! چرا؟ چون سیستم بیمارستانی اینها پدر آدم رو در میاره!!!!!!!!!!!! انقدر طول می دن که می خوای سرت رو بزنی به دیوار!!!! اول که یه فرم ۳ صفحه ای دادن پر کنم. بعد بردنم و فشار خون ام رو گرفتن. بعد ۲ ساعت توی اتاق انتظار نشستیم تا نوبت ما شد که بریم تو. بعد دوباره فشار خونم رو گرفتن. بعد ۲۰ دقیقه دوباره منتظر شدیم تا دکتر اومد و فقط زخم رو نگاه کرد و رفت تا ۵ دقیقه بعد تازه بیاد و زخم رو بی حس کنه بعد دوباره رفت و ۵ دقیقه بعد یه پرستار اومد و زخم رو شست و رفت تا ۵ دقیقه بعد یه پرستار دیگه وسایل بخیه زدن رو بیاره و بچینه و بعد رفت تا ۱۰ دقیقه بعدش دکتر بیاد و ۳ تا دونه بخیه بزنه و بره! تازه بعد زا اون دوباره ۵ دقیقه ما نشستیم تا یه پرستار دیگه دوباره اومد و دستم رو پانسمان کرد و رفت و ۵ دقیقه بعد برگشت و بهم یه نسخه آنتی بیوتیک داد و بالاخره گذاشت بریم خونه!!!!!!!!!!!!

صنم که حسابی خنده اش گرفته بود! می گفت اگر تهران بودیم تا الان سر تا پای ۱۵ نفر رو بخیه زده بودن و فرستاده بودن خونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!