مسابقه

جمعه قبل از اینکه کلاس تموم بشه، یک نفر اومد سر کلاس و بهمون خبر داد که مرحله اول یه مسابقه بزرگ آشپزی در سپتامبر در مدرسه ی ما برگزار می شه و اگر هر کدوم از ما تصمیم بگیریم که توی مسابقه شرکت کنیم تمام مدرسه در اختیارمون خواهد بود و می تونیم بریم اونجا تمرین کنیم و ... قراره هر کی ببره ( منظورم تمام مراحل هستش ) جایزه اش  ۱۰۰٫۰۰۰ دلار بعلاوه ی ۱ سال کار با یکی از بهترین آشپزهای آمریکا باشه.

از لحظه ای که این مسابقه رو اعلام کردن، تمام کلاس برگشتن طرف من که: تو باید شرکت کنی!

داشتم کف می کردم. مخصوصا وقتی دیدم که Ty هم داره همین رو می گه. آخه همه می دونن که Ty آشپزیش از من بهتره! بهش می گم که خودت چی؟ می گه اگر تو شرکت کنی، من هم شرکت می کنم!!!!!!

ولی اگر بدونین من چقدر از مسابقه دادن بدم میاد!!!!! از رقیب داشتم خوشم میاد، چون اگر رقیب نداشته باشم معمولا کار نمی کنم... ولی از اینکه مسابقه بدم خیلی بدم میاد... حالا کاملا گیر کردم. از یه طرف وقتی می بینم این همه آدم بهم می گن که شرکت کنم، فکر می کنم که حتما یه چیزی توی من دیدن که فکر می کنن یه شانسی برای برنده شدن دارم... ولی از یه طرف دیگه خودم محدودیت های خودم رو می دونم و می دونم که از من بهتر خیلی ها هستن...

تا فردا وقت دارم که تصمیم بگیرم.