جواب

سلام

من خیلی کم پیش میاد که چیزی بهم بر بخوره. از هر کدوم از دوستای نزدیکم بپرسین این موضوع رو می تونن تایید کنن. ولی این یکی خیلی بهم بر خورد. انقدر بد که یه مدت طول کشید تا بتونم جواب بدم.

اول از همه بگم که مطالب این وبلاگ برای دوستانم نوشته می شه و نه کس دیگه. و با اینکه از این راه تونستم دوستای جدیدی پیدا کنم و فهمیدم که کسای دیگه ای هم مثل من هستن که دنیای آشپزی براشون انقدر جذاب و مست کننده هست، ولی حرف مزخرف و چرت و پرت ( و حتی فحش هم ) شنیده ام. اما برام خیلی مهم نبوده و خیلی زود فراموششون کردم.

این یکی ولی فرق داره. و با اینکه با جملات مودبانه نوشته شده، ولی از ۱۰۰۰ تا فحش برام سنگین تر بود...

جناب آقا / خانم <<گالش>> که این پیغام رو برام نوشتین:

سلام
خسته نباشید
از ایران مزاحم شدم
چرا تو رستوران کار می کنی؟
شنیده بودم که ایرانیهایی که خارج از کشور می رن آخرش دست به همین کارها می زنن
واقعا تو ایران از این جور کارها نبود که تو دیار غربت .......
ببخشید که بی پرده حرف زدم
یاعلی

 در جوابتون باید بی پرده بگم که نه، واقعا توی ایران از این جور کارها نبود. توی ایران مدرسه ای که بهم مدرک Le Cordon Bleu بده نبود. توی ایران امکان کار کردن برای مراسم اسکار و گرمی نبود. توی ایران امکان کار کردن با کسایی مثل Wolfgang Puck, Mario Batali, Thomas Keller, وSherry Yard نبود. و توی ایران آزادی اینکه بتونم توی یه رستوران عالی آشپزی کنم بدون اینکه مردم ( مثل شما)  فکر کنن از روی ناچاری دارم توی رستوران کار می کنم نبود. و خیلی چیزهای دیگه که اگر شروع به نوشتنشون کنم شاید تا فردا صبح از پای کامپیوتر بلند نشم.

همین.

نظرات 7 + ارسال نظر
یه دوست یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:23 ب.ظ

خودت رو ناراحت نکن. این زندگیه تو هستش و تو باید ازش راضی باشی. که شکر خدا ظاهرا هستی. دیگه مهم نیست بقیه خوششون بیاد یا نه. من خودم هر وقت میام اینجا کلی خوشحال میشم که یه نفر ایرونی، داره اینقد با انرژی و با انگیزه کار میکنه. من هم کار خودم رو دوست دارم ولی هیچ وقت نتونستم پشتکار و انرژیه تو رو داشته باشم. همین ساعت پنج از خواب پا شدن و این همه ساعت کار کردن نشونی از یک روحیه ی خیلی قویه. باید قدرش رو زیاد بدونی و خدا رو خیلی شکر کنی.

نادر سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:22 ب.ظ http://bolts.blogspot.com

بعضی هاُ‌انقدر در پیشداوریهایشان غرق شده اند که اصلا نمی توانند چیزی بجز آن ببینند. از نظر آنها رستوران یعنی کبابی سر کوچه شان و کار در رستوران یعنی ظرف شوری.
هیچ تصوری ندارند که آشپزی یک کار خیلی مشکل است که کلی آموزش می خواهد و دوره ای شبیه به چیزی که تو گذرانده ای به اندازه یک فوق لیسانس از یک دانشگاه معتبر آمریکا ( یا حتی بیشتر) خرج دارد. اصولا آشپزی هم حالیشان نمی شود و خیال می کنند کار آشپر این است که یک چیزهایی بریزد توی دیگ و هم بزند و اصلا نمی دانند که چقدر هنر در این قضیه دخیل است.
یک چیز دیگر هم هست که من همیشه بهش معتقد بودم و هستم: آدم باید کاری را بکند که دوست دارد. آدم در کاری که دوست دارد پیشرفت می کند اما در کاری که دوست ندارد پیشرفت نمی کند.
راستی یک چیز دیگر هم باید در جواب آقای گالش بگویی :
یک آشپز درجه یک در آمریکا خیلی برابر یک مهندس درجه یک ایران درآمد دارد. زندگی اش هم بهتر می چرخد.

بروجردی سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:47 ب.ظ

حالم بد شد.من یکی از این جور آدما زیاد دیدم.متاسفانه زیاد هم ضربه خوردم.بهترین کار اینه که بهشون بخندی و اگه خواستی زیر لب یه فحشی هم بدی و بگذری.

ماری چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ب.ظ http://ma-cuisine.over-blog.fr/

سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم که ناراحتی و عصبانیتت رو دیدم من از زمانی که تو رو کشف کردم بهت افتخار میکنم و ندیده دوستت دارم فکر میکنم شجاعتی که تو در اموختن داری کمتر کسی داره منم عاشق آشپزی هستم و تو اروپا زندگی میکنم و حتی حاضر هستم برم مجانی توی یک رستوران بزرگ کار کنم چرا چون کلی چیزای جدید یاد می گیرم و در ثانی ظریفترین و مشکل ترین حرفه رو از نزدیک ببینیم و بازم یاد بگیرم و یاد بگیرم ولی این افتحار نصیبم نشد ببین آدمهایی که اینطور قضاوت میکنند و فکر می کنند توی یک محیط بسته قرار گرفتند و فکرشون رشدی بیشتر از این نداشته بیش از اینها نمیشه ازشون انتظار داشت درک این چیزا رو ندارند نمیدونند هنر آشپزی یعنی چی ولی خوب تقصیر خودشونم نیست بی اطلاعی و بی مطالعه هستند پشت درهای بسته قرار گرفتند نه چیز دیگری میبینند نه صدایی دیگر میشنوند و محدود و محدود بین دیوارها گیرند و پیش خودشون فکر میکنند عجب دنیای بزرگی دارند

afshin پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:57 ب.ظ http://tazahaie2207.blogfa.com

salam ey hamvatan be manam sar bezan bye

رامینم دیگه پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:02 ب.ظ

چقدر حرف زدن مردم اینجا :) . علی چی میخواد بخونه :) ؟ خوبه حال همه ؟! به فکر ما هم باش فرموش کاااااااااااااااااااااااار

چه جونی داری که این همه راهو میری و میای !!! نمیدونم اونور چه جوریه که مردم با کارشون زندگی میکنن و این همه کار میکنن و لذت هم میبرن ولی این ور همه از کار که کمتره فرار میکنن !!

یکی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ب.ظ

به نظرم زیادی جو اینجا خشن شده! خوب مگه چیه؟ یه نفر یه سوالی براش پیش اومده و پرسیده دیگه. ساکاری هم جواب داده. فکر کنم جنبه ماها می تونه خیلی بیشتر از اینا باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد