هفته ی دوم فوریه

سلام

من درست فردای Grammys اینجا رو آپدیت کردم، ولی کامپیوترم خل شد و متن رو پاک کرد و من هم دیگه حوصله نداشتم که دوباره از اول همه اش رو بنویسم!!!!

ولی خوب حالا حوصله دارم.

تمام هفته گذشته رو سر کار بودم. ساعت های کاریم همه از ۳ بعد از ظهر بود تا ۱۱ شب، ولی من معمولا برای ۲:۳۰ اونجا بودم و تا قبل از ۱۲ شب هم بر نمی گشتم!!! آخه کار خیلی زیاد بود... ولی خوب لذت بخش بود. یکی از بزرگترین دلایلش هم این بود که کار کنان WP من رو می شناختن  و می دونستن که درست کار می کنم. به خاطر همین کار های درست حسابی بهم می دادن و در نتیجه خیلی نزدیک با گروه اصلی کار می کردم. شب قبل از مراسم، من و Jennifer اونجا بودیم و وقتی کار تموم شد، سر گروه بهمون پیشنهاد داد که به جای این که روز بعد ساعت ۴ بعد از ظهر بریم LA Convention Center ، ساعت ۱۱ صبح بریم H&H و از اونجا با خود گروه اصلی بریم سر مراسم... ما هم قبول کردیم. فرداش ساعت ۱۱ صبح اونجا بودیم و ساعت ۱۱:۳۰ با یک عالمه وسایل و شیرینی و شکلات از اونجا راه افتادیم ( من هر وقت می رم WP توی قسمت شیرینی پزی کار می کنم). وقتی رسیدیم LA Convention Center، گارد دم در نگذاشت با ماشین تا دم آشپزحونه بریم و مجبور شدیم ماشین ها رو توی پارکینگ اصلی پارک کنیم و در نتیجه، زیر آفتاب گرم LA، ما ۸ نفر، هر کدوم با یه عالمه خرت و پرت توی دستمون و نفری ۱ کیف سنگین روی پشتمون، ۳ تا خیابون رو راه رفتیم تا رسیدیم به آشپزخونه... وقتی رسیدیم نفسمون در نمیومد!!!!

به محض این که رسیدیم دست به کار شدیم و یک سره تا ساعت ۷ شب کار کردیم! ساعت ۴ تازه بقیه کمک پیداشون شد ولی دیگه وقتی اونها رسیدن کار های اصلی تموم شده بود و فقط چیدن ظرف ها باقی مونده بود. گروه کوچیک ما توی این مدت تونست برای ۵۰۰۰ نفر دسر درست کنه! ۳ نوع Cupcake، پای سیب کوچولو،۲ نوع شیرینی خامه ای، و ۴-۵ تا دسر دیگه که اسمشون رو هم دیگه یادم نماد!!!!!

خوبی این ماجرا این بود که ما درست پشت صحنه بودیم و از اونجا که مراسم رو زود اجرا کردن، ما تونستیم کم و بیش از اونجا همه رو بشنویم... اما خوب خیلی هم کامل نبود چون صدا خوب به اونجا نمی رسید... یه مورد دیگه این که ۵-۶ تا خبرنگار متفاوت هی اومدن و ازمون عکس گرفتن و فیلم گرفتن و از این حرف ها... خوب Wolfgang Puck هم البته پیداش شد... خلاصه که جالب بود.

از ساعت ۷ تا ۸:۳۰ یبشتر داشتیم به تمیزکاری و نکته های ریز می رسیدیم. سر گروهمون اومد من و Jeniffer رو برد و  سالن اصلی رو نشونمون داد. خیلی باحال بود. ساعت ۸:۳۰ دیگه ما نمی تونستیم سر پا وایسیم. وقتی هم که دیدیم ۱۰-۱۵ تا کمک اونجا هستن که الکی دور و بر وایسادن و هیچ کاری نمی کنن، به این نتیجه رسیدیم که بریم خونه. با سرگروه و بقیه ی تیم خداحافظی کردیم ( و یک عالمه ازمون تشکر کردن به خاطر اومدنمون) و راه افتادیم.

 من ماشینم هنوز توی پارکینگ H&H بود و Jennifer من رو تا اونجا رسوند. وقتی سوار پله برقی شدم تا برسم به پارکینگ دیدم ۳ تا پله پایین تر از من Leonardo Decaprio ، Lukas Haas ، و ۲ تا از دوستاشون هستن! وقتی رسیدیم به پارکینگ، اونها در رو برای من هم باز نگه داشتن تا رد شم ( نمی دونم از روی ادب بود یا اینکه قیافه ام داد می زد که دارم از خستگی می میرم!!!!) خلاصه که پایان جالبی برای اون روز بود...

این از Grammys. اسکار هفته ی دیگه هست. این هفته رو دارم با IRHA می گذرونم.  

یه خبر دیگه این که Ty برای شرکت در مرحله دوم اون مسابقه دعوت شد. ۵ شنبه شب دعوتم کرد خونه اش و غذایی رو که می خواد توی مسابقه بپزه  برامون پخت. بسیار بسیار خوشمزه بود. ترکیب زیبایی از ماهی، لبو، سیب زمینی، پنیر، با سس انار و پرتقال... وقعا امیدوارم که برنده بشه. مسابقه  ۲۱ فوریه هست.

نظرات 3 + ارسال نظر
mina پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:47 ب.ظ

wow ,baba eyval mibinam ke Leonardo Decaprio dar vasat va mikone ,baba marouf
koli hal kardam ba bloget ,delam barat tang shode eyne bozzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz

رامینم دیگه شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 ق.ظ

عجب پایان با حالی بود ! فکر کنم سال دیگه فقط گروه شما رو دعوت کنن که هم کارا درست نجام بشه هم هم بیخودی شلوغ نشه

نادر چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:18 ب.ظ http://bolts.blogspot.com

خوب فرصت از این بهتر چی می خواستی ؟ همونجا بهش پیشنهاد ازدواج می دادی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد