چی کار کنم؟!؟؟!؟!؟!؟!؟

کاملا گیر کردم... اصلا نمی دونم چی کار کنم... وقتی ۳ هفته دیگه دوره ی کار آموزیم تموم بشه، دیگه هیچ کاری ندارم که انجام بدم و بیکار خواهم بود و اصلا نمی دونم که می خوام بعدش چی کار کنم!

فکر نمی کردم بی برنامگی انقدر سخت باشه، همیشه فکر می کردم که اگر هیچ برنامه ای برای زندگیم نداشته باشم خیلی آرامش بخش خواهد بود، ولی الان که دارم بهش می رسم می بینم که هیچ آرامشی به همراهش نمیاد.

الان باید تصمیم بگیرم که :

  1. توی همین رستوران به کار ادامه بدم؟
  2. از اینجا بیام بیرون و توی یه هتل کار بگیرم که برای حقوق کم باید خیلی کار کرد، ولی برای کسب تجربه خیلی خوبه؟
  3. از اینجا بیام بیرون و برم سراغ اون رستوران ایتالیایی ای که خیلی دوست دارم و حاضرند فقط ۲ شب در هفته بهم کار بدن؟
  4. اصلا یه مدت کار نکنم و ببینم که چی می شه؟
  5. یه سفر برم ایران؟
  6. زنگ بزنم به ۲-۳ نفری که می دونم می تونن برام کار پیدا کنن و ببینم اونها برام چی کار می کنن؟
  7. برم کالج و برم دنبال مدرک روزنامه نگاری تا بتونم بعدا توی یه مجله آشپزی کار بگیرم؟

 این سوال ها الان یه مدته که توی سرم می چرخه و متاسفانه همه اشون یه مشکلی دارن و برای همین نمی تونم تصمیم بگیرم...  

   ---------------------------------------------------------

۲-۳ روز پیش صاحب رستوران انبار مغازه ی قبلی اش رو خالی کرد و از توی خرت و پرت هاش یه پیانو پیدا کرد و آوردش توی رستوران. یه پیانو ی قدیمی که اصلا کوک نیست! دیشب وقتی مشتری ها رفته بودن رفتم نشستم پشتش. با اینکه صدای هیچ کدوم از نت هاش درست نبود ولی ۲۰ دقیقه ای داشتم برای خودم آهنگ می زدم. دلم واقعا برای پیانوم تنگ شده... 

نظرات 8 + ارسال نظر
فائزه دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:05 ب.ظ http://myrealylife.blogsky.com/

سلام
انشالله که هر چی خیره برات پیش بیاد
موفق باشی:)

یاسمن سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 ب.ظ http://dihoor.com

۵!
۵!

نادر چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ب.ظ http://bolts.blogspot.com

اصول حرفه ای می گه انتخاب 2 یا 3 : یا کاری که بیشتر توش چیز یاد میگیری یا کاری که بیشتر دوست داری. برای پول درآوردن هنوز وقت هست. رستوران ایتالیایی هم اگه از کارت خوشش بیاد ازت دعوت میکنه که روزهای بیشتری اونجا کار کنی.
البته زنگ زدن هم خیلی زحمتی نداره، بالاخره شاید یک انتخاب خوب توش پیدا شد.

در مورد پیانو هم باید بگم که : آآآآآآآآآه.

رامینم دیگه پنج‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:40 ق.ظ

3

زارا یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ق.ظ

عجالتا گزینه ی ۵ رو انتخاب کن تا ببینیم بعدا چی پیش میاد!

سحر یکشنبه 15 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:49 ق.ظ http://fasele-333.blogfa.com

به روزم .
خوشحال میشم سربزنی

سوگلی چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ق.ظ

سحر .... دلم برات تنگ شده!

گلمریم چهارشنبه 18 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ب.ظ

اول از همه چه بامزه و دنیا چقدر کوچیکه. چون من با مینا کلاس زبان میرفتم و کمی تا قسمتی با هم دوستیم و امروز به یادش بودم و فکر کردم خوبه بهش زنگ بزنم و احوالی بپرسم. بعدشم که شما دخترخاله نادرید و نادر شوهر شکیبا دوست منه. یاد دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه و ... افتادم! من فکر میکنم اول یه سفر بیا ایران و بعد تو رستوران باحال ایتالیائیه کار کن. خوش بگذرون خلاصه.

واقعا بامزه شده که هم مینا رو می شناسی و هم نادر رو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد