خونه :)

امروز خونه پیدا کردیم. یک آپارتمان کوچولو ی ۲ خوابه معمولی. مثل بقیه جاهایی که دیده بودیم. این، همونی که نزدیک مدرسه من بود نسیت. ولی به جاش با مدرسه علی ۱ کوچه فاصله داره. برای من هم خوبه، چون نزدیک خیابون اصلیه و من می تونم با ۱ اتوبوس برم مدرسه. و از همه این ها بهتر اینه که حدود ۴۰۰ دلار از بقیه جاهایی که دیده بودیم ارزونتره!!!!!!!!!!!! اولش باورمون نمی شد. همه اش داشتیم دنبال عیب و ایراد توی خونه می گشتیم که این تفاوت قیمت رو توجیه کنه. ولی حتی از بعضی نظر ها از بقیه آپارتمان ها بهتر بود. مثلا تازه رنگ شده بود و موکت تازه بود. خودش همراه با یخچال و گاز بود. کولر نو داشت. دستشویی و حمومش هم تازه تعمیر کرده بودن و حسابی تر و تمیز بود. و بعلاوه یک سری موارد ریز ریز دیگه که بعد از این ۲ هفته دنبای خونه گشتن باهاشون آشنا شدیم. تقریبا همه رو داشت. تنها چیزی که من تونستم فکرش رو بکنم که بقیه آپارتمان ها داشتند و این نداشت، استخر بود که ما ۲۲ سال توی تهران استخر نداشتیم، اینجا بی استخر نمی میریم!!!!!!!!!!!!! ولی خلاصه من و مامان و علی تمام سوراخ های خونه رو کنترل کردیم و نتونستیم هیچ ایرادی پیدا کنیم. حتی به جای ۱ دونه جای پارک، ۲ تا بهمون داد! و گفت که از ۳ شنبه می تونیم خونه رو تحویل بگیریم. انقدر هم صاحب خونه ی خوبیه که نگو! طرف یک مدتی هم توی یک مدرسه ای کار می کرده که پر از ایرونی بوده و در نتیجه بر عکس این آمریکایی های ابله، فکر نکرد که ما عربیم و تروریست!!!! خیلی هم خوشحال شد و کلی از مردم ایران تعریف کرد!! دیگه بهتر از این چی می خواین؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟! 

حالا من و مامان کلی خوشیم که هم خونه ی خوب پیدا کردیم و هم اینکه قراره بریم خرید! کلی خرید! باید خونه پر کنیم و این مراسم خیلی کیف خواهد داشت. البته در  مرحله اول فقط تشک می خوایم و بالش و رو انداز تا بتونیم به خونه جدید نقل مکان کنیم. بعد از اون دیگه بقیه خرید ها رو ریز ریز انجام می دیم.

...

ما هنوز داریم دنبال خونه می گردیم.

مدرسه

دیروز رفتم مدرسه! ( محض اطلاع کسایی که هنوز خبر ندارن، منظور از مدرسه California School of Culinary Arts هست. من قراره آشپز بشم ) ساعت ۱۰ صبح با مسئول ثبت نام قرار داشتم. بعد از اینکه ۱ میلیون فرم الکی رو امضا کردم بردنم برای گرفتن یونیفرم. و فکر می کنین که چه سایزی به من خورد؟ small!!!!!!!!!!!!!!!! تازه کلی هم برام گشاد بود. از خوشحالی داشتم غش می کردم

بعد از اون هم ازم دعوت کردن که در یک کلاس ۲ ساعته در روز ۲۹ ام شرکت کنم، که من هم با کمال میل قبول کردم. و دیگه تموم شد. یعنی من تا ۲۹ ام کاری ندارم با مدرسه. بعد از اون راه افتادم توی خیابون و حدود ۱ ساعت قدم زدم. و در طول این قدم زدن ۱۰۰۰ بار خدا رو شکر کردم که مدرسه ام توی محله ی Pasadena هستش!!!!!!!! باورتون نمی شه که اینجا چقدر قشنگه! ( البته اشتباه نکنین، من هیچ وقت به اصل خودم خیانت نمی کنم، هنوز فرشته در نظر من زیبا ترین جای دنیا هستش! ) ولی pasadena خیلی خوبه، مخصوصا که پر از زیرگذر های کوچولویی هست که به سبک اروپایی درستش کردن... حیف که دوربین نداشتم که عکس بگیرم و براتون بفرستم.

خلاصه بعد از ۱ ساعت قدم زنی در خیابان های زیبای pasadena، مامان اینا رو پیدا کردم و رفتیم دنبال خونه. خوشبختانه یک آپارتمان ۲ خوابه کوچولو توی کوچه بغلی مدرسه من پیدا کردیم که نسبتا خوب بود. مطمئنا نمی شه با خونه ی تهران مقایسه کردش، ولی نسبت به بقیه جاهایی که تا امروز دیدیم، خیلی بهتر بود. حالا قراره امروز بهمون خبر بدن که بهمون اجاره می دنش یا نه. امیدوارم که بدن. چون جاش برای من که خیلی خوبه. خوب آخه من باید ۶ صبح سر کلاس باشم! اگر دور باشه خونه که پدرم در میاد! اما اگر این رو بگیریم من می تونم حتی پیاده برم مدرسه  حالا ببینیم که چی می شه...

دیگه خبری نیست. ۱ شنبه رفتم و pirates رو دیدم. من که وقتی Johnny Depp و Orlando Bloom توی فیلم باشن، دیگه داستان فیلم برام مهم نیست!!! ولی می تونم بگم که فیلم مثل قبلیش بود. نه پیشرفت کرده بود و نه پسرفت.

همین دیگه.